گاهی زندگی لحظههای جالبی هم داره
مثلا" اینکه :
من و داداشم با 17 سال تفاوت سنی باهم میشینیم برنامه نویسی میکنیم!
یا اینکه باهم میریم یه کلاس مشترک!
بنظرم خیلی قشنگه و عجیبه
روزگار چه چیزایی رو نشون آدم میده
:)
خدایا شکرت
* امشب هر دو در تلاش بودیم برنامه راه انداز سون سگمنت رو با آردوینو بنویسیم ، امیرعلی میخواست زودتر از من بنویسه من میخواستم زودتر از امیرعلی بنویسم :)
از اونجا که جنس مرد عاشق رقابته ، امیرعلی پیروز شد :)
اما خب منم
عاشق
توامو یه عمره پیروزم..
:)
+ نوشتم که سالها بعد وقتی میخونم یادم بیاد این لحظههای تکرارنشدنی رو
+راستی من برای کامل شدن
خوشبختیمفقط
تو
❤ رو کم دارم..